باز مهره های پیاده صادقانه در هوای سنگین و دلگیر
بی عدالت شهر های این روزگار ایران زمین، اندیشه ی گران بهبود به دل راه داده اند ...
اندیشه ای که نه کم است و نه زیاد ... به اندازه ی مؤمن آزادی است ...
شبیه استقلال و آبادانی ست
گرچه هزاران حیله در راه ست ، گرچه هزاران سد پیش رو
باز بازی های پنهان در پرده ست و قاضی های ناحق بر سریر
ولی در پس هجوم تبلیغات باز به اصلاح می اندیشم .
من چون قناری دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش شعرهایم را به آبی های
دنیا می رسانم
گر تو مجذوب کجاآباد دنیایی
من ولی جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا بکشانم ...